عکس های جا افتاده از عید تا حالا
سلام عزیزم به خاطر تاخیر معذرت میخوام ولی الان که اومدم کلی خاطره و عکس دارم . اول اینکه یه نی نی کوچولو به خانواده اضافه شده پسر عمه ات محمد مهدی . وم اینکه شما دقیقا پنج شنبه دو هفته قبل یعنی 29 خرداد دوتا دندون دیگه در اوردی یعنی دندونای بالایی جلو که تا امروز دیگه خوب رشد کردن . امروزم یعنی 11 تیر ماه وقتی من نماز میخوندم میومدی سرتا میذاشتی روی مهر و میگفتی اکبر ، عمو و داداشی هم جدیدا میگی ،راستی یاد گرفتی بوس میکنی ، خیلی دختر جیغ جیغویی شدی و هرچی را میخوای با جیغ میگی بدش دیروز تو مغازه رفتیم موز بخریم با جیغ میگفتی بد ش وای همه بهمون میخندیدن ، یا با جیغ میگی بریم تو خونه نمی استی دائم میخوای بری بیرون ، نسبت به بالشت و متکا یه حس مسئولیت داری نمیذاری کسی بهشون تکیه بده یا بخوابه روشون ، الان دقیقا یادم نیست چه کلمات جدیدی را یاد گرفتی که بنویسم . فعلا چنتا عکس هم میذارم
عکس سیزده بدر بارون میومد همش توی چادر بودیم
اینجا رفته بودیم چاله خرس یه مکان تفریحی بکر نزدیکک شهرمون
اینجا اوین توت خورده
اینجام رفته بود امامزاده حمزه علی
اینجام رفته بودیم دانشگاه اصفهان جایی که مامان درس خونده